ژانرها

دانلود فیلم های 1996

Breaking the Waves
(شکستن امواج)
درامایی که در یک جامعه مذهبی و سرکوب‌شده در شمال اسکاتلند اتفاق می‌افتد، جایی که زن جوانی به نام بئس مک نیل با کارگری دانمارکی به نام یان که در یک دکل نفتی کار می‌کند آشنا می‌شود و عاشق او می‌شود. بئس و یان به شدت عاشق یکدیگر هستند اما زمانی که یان به دکل نفتی خود باز می‌گردد، بئس از خدا می‌خواهد که او برای همیشه بازگردد. یان باز می‌گردد، اما گردنش در یک حادثه در دکل شکسته است. به دلیل وضعیت او، یان و بئس اکنون قادر به برقراری رابطه جنسی نیستند و یان از بئس می‌خواهد که یک معشوقه دیگر پیدا کند و جزئیات آن را برای او تعریف کند. هرچه بئس بیشتر در رفتار جنسی خود منحرف می‌شود، بیشتر باور می‌کند که اعمالش تحت هدایت خداوند است و در حال کمک به بهبودی یان است.
Hamlet
هملت (سر کنت برانا)، پسر پادشاه دانمارک (برایان بلسد)، برای مراسم خاکسپاری پدرش و عروسی مادرش گرترود (جولی کریستی) با عمویش کلودیوس (سر درک ژاکوبی) به خانه احضار می شود. در یک اپیزود فراطبیعی، او متوجه می شود که عمویش، که به هر حال از او متنفر است، پدرش را به قتل رسانده است. در طرحی فوق‌العاده درهم، پیچیده‌ترین و جالب‌ترین در تمام ادبیات، او موفق می‌شود (که نمی‌توان این را به ترتیب دقیق قرار داد) دیوانگی (یا شاید تظاهر نکرد) دیوانگی کند، «نخست‌وزیر» را به قتل رساند، عاشق بی‌گناهی شود که او را به جنون می‌کشد، نقشه بکشد و سپس در نقش یک دایی، نقشی را بر علیه دایی، نقش‌آفرینی کند. دوستان، و در نهایت انتقام خود را از دایی می گیرد، اما فقط به قیمت تمام زندگی روی صحنه، از جمله زندگی خودش و مادرش.
Jerry Maguire
این فیلم دربارهٔ جری مگویر است، یک نمایندهٔ ورزشی که به نظر می‌رسد همه چیز را دارد—موفقیت، ثروت و جایگاه—تا زمانی که لحظه‌ای برای خوداندیشی پیدا می‌کند و شروع به بازنگری در زندگی و حرفه‌اش می‌کند. پس از نوشتن یک بیانیه مأموریت که اخلاق و شیوه‌های صنعت خود را به چالش می‌کشد، جری از کار برکنار می‌شود و تنها یک مشتری، رود تیدول، و یک همکار وفادار، دوروتی بویید، که به او ایمان دارد، برایش باقی می‌ماند. جری در مسیر بازسازی حرفه و صداقت خود قرار می‌گیرد و با چالش‌های شخصی و حرفه‌ای روبه‌رو می‌شود که او را مجبور می‌کند تا رشد کند و معنای واقعی موفقیت را دوباره تعریف کند. این فیلم به بررسی تم‌هایی چون جاه‌طلبی، روابط و جستجوی موفقیت واقعی می‌پردازد.
Primal Fear
یک پسر جوان متهم به قتل یک راهب است، و حقیقت در مورد این قتل، زیر چندین لایه دفن شده است.
Mission: Impossible
(مأموریت غیرممکن)
یک مامور آمریکایی که تحت سوءظن نادرست عدم وفاداری قرار گرفته است، باید جاسوس واقعی را کشف و افشا کند بدون آن که از کمک سازمانش برخوردار باشد.
Trainspotting
(رگ یابی)
رنتون که عمیقاً در صحنه مواد مخدر ادینبورگ غوطه ور شده است، علیرغم جذابیت مواد مخدر و تأثیر دوستان، سعی می کند پاکسازی کند و از آن خارج شود.
Sleepers
پس از آنکه یک شوخی به طور فاجعه‌آمیزی به هم می‌ریزد، گروهی از پسرها به یک مرکز بازداشت فرستاده می‌شوند جایی که مورد آزار و شکنجه قرار می‌گیرند. سی و سه سال بعد، یک برخورد تصادفی با یک نگهبان سابق فرصتی برای انتقام به آن‌ها می‌دهد.
Stealing Beauty
(دزدیدن زیبایی)
به مدت 20 سال، بازدیدکنندگان زیادی به ویلا روی یک تپه ایتالیایی که متعلق به یک هنرمند انگلیسی است، آمده اند. لوسی، یک آمریکایی 19 ساله، آخرین بار چهار سال پیش آنجا بود و می‌خواهد دوباره با جوان ایتالیایی که او را بوسید و مدتی مکاتبه کرد، ملاقات کند. او دفتر خاطرات مادر مرحومش را آورده است، مملو از اشعار معمایی که نشان می دهد لوسی در بالای آن تپه حامله شده است. لوسی می خواهد بفهمد که آیا بابا خبرنگار جنگ ایتالیایی است که به مدت 20 سال به مادرش نامه می نویسد. سپس دوباره بابا می تواند نمایشنامه نویس انگلیسی در حال مرگ در محل اقامت باشد، یا هنرمندی که از اره برقی روی تنه درختان برای مجسمه هایش استفاده می کند. این سه، البته، هیچ ایده ای ندارند که لوسی برای حل یک معما آنجاست. آنها، همسر و دختر هنرمند، و معشوقه آمریکایی دختر، بیشتر مجذوب باکرگی لوسی هستند.
Independence Day
(روز استقلال)
این فیلم درباره موجودات فضایی است که به زمین می‌آیند و تنها هدفشان نابودی و غارت است. این موجودات بی‌رحم و قدرتمند در جستجوی منابع و انهدام انسان‌ها هستند. داستان با تمرکز بر گروهی از انسان‌ها که در مقابل این تهدید بیگانگان مقاومت می‌کنند، پر از لحظات هیجان‌انگیز و دراماتیک است. قهرمانان داستان باید راهی برای نجات زمین و مبارزه با این موجودات پیدا کنند، و در این مسیر با چالش‌ها و خطرات بزرگی روبرو می‌شوند. این فیلم پر از صحنه‌های اکشن و ماجراجویی‌های هیجان‌انگیز است که تماشاگران را درگیر خود می‌کند.
Fargo
(فارگو)
جری در نمایندگی ماشین پدرشوهرش کار می کند و خود را دچار مشکلات مالی کرده است. او طرح‌های مختلفی را امتحان می‌کند تا به دلیلی که واقعاً توضیح داده نمی‌شود، به پول مورد نیاز دست یابد. باید فرض کرد که اختلاس هنگفت او از نمایندگی در شرف کشف توسط پدر شوهر است. وقتی همه چیز از بین می‌رود، او زودتر برنامه‌ریزی می‌کند تا دو مرد همسرش را باج بگیرند تا پدر ثروتمندش (که به نظر می‌رسد وقت روز برای دامادش را ندارد) باج بدهد. از لحظه آدم ربایی، همه چیز خراب می شود و آنچه که قرار بود یک ماجرای غیر خشونت آمیز باشد، خونین می شود و هر دقیقه خون بیشتری به آن اضافه می شود. جری از خونریزی ناراحت است، که کلانتر باردار از Brainerd، MN را که در تلاش برای حل سه قتل در حوزه قضایی خود سرسخت است، آزاد می کند.
The English Patient
اکتبر 1944 در جنگ در ایتالیا. هانا (ژولیت بینوش)، یک پرستار فرانسوی-کانادایی که در یک واحد پزشکی سیار ارتش کار می کند، احساس می کند هر چیزی که در زندگی دوست دارد بر سر او می میرد. به دلیل دشواری سفر و خطرات، به خصوص که چشم‌انداز هنوز به شدت در تله‌های انفجاری مین است، هانا داوطلب می‌شود تا در یک کلیسا بماند تا تنها از یک بیمار نیمه فراموشی در حال مرگ مراقبت کند که به شدت سوخته و تغییر شکل داده است. او موافقت می کند که پس از مرگ او به بقیه واحد برسد. تنها چیزی که بیمار به خاطر می آورد این است که او انگلیسی است و متاهل است. خلوت آنها با ورود به کلیسای همکار کانادایی دیوید کاراواجو (ویلم دافو)، بخشی از سرویس اطلاعاتی مختل می شود، که مطمئن است بیمار را به عنوان مردی می شناسد که با آلمانی ها همکاری کرده است. کاراواجو معتقد است که حافظه بیمار تا حد زیادی دست نخورده است و او در حال فرار از گذشته خود، تا حدی یا به طور کامل است. بیمار در مورد گذشته خود صحبت می کند، همه چیز پیرامون کار او به عنوان یک نقشه کش در شمال آفریقا، که توسط جنگ قطع شد. او ممکن است همانطور که کاراواجو معتقد است از کار خود به عنوان جاسوس برای آلمانی ها فرار نکند، بلکه خاطره رابطه ای است که با کاترین کلیفتون متاهل (دام کریستین اسکات توماس)، عشق زندگی اش، و خاطره وعده ای که کاملاً محقق نشده بود. هانا همچنین ممکن است تئوری خود را در مورد سرنوشت خود با عشق و مرگ آزمایش کند، زیرا او با کیپ سینگ (نوین اندروز)، یک سیک از هند، که واحدش در چمنزار اکنون بیش از حد رشد کرده کلیسا اردو زده است، رابطه شخصی خود را آغاز می کند. کار آنها مستلزم جارو کردن و پخش مین است، کشف یکی از این مین ها که قبلاً زندگی او را نجات داده بود.